پدر شهید مدافع حرم عباس آسمیه گفت: پسرم عباس آرزو داشت که مراسم یادبود شهادتش در ماه های محرم و صفر برگزار شود که خوشحالم به آرزویش رسید.
جمعی از فرماندهان سپاه امام حسن مجتبی (ع) استان البرز برای عرض تسلیت و تبریک بازگشت پیکر شهید مدافع حرم «عباس آسمیه» به منزل شهید و دیدار والدین این شهید رفتند که در این دیدار رمضان آسمیه پدر شهید عنوان کرد: عباس از سن ۱۳ – ۱۴ سالگی وارد فعالیت های مسجد و سیاهپوش کردن محلات در عزاداری امام حسین (ع) و چراغانی مسجد در ایام ولادت شد.
وی افزود: یکبار به عباس گفتم این کارها به خصوص برق کاری خطرناک است که جواب داد من برای کسی که برق کاری می کنم آن ها خودشان مواظب من هستند.
وی ادامه داد: عباس زمانی که به سوریه اعزام می شد به ما هیچ حرفی از اعزام نزد ولی بعد از شهادتش که به ما اعلام شد متوجه شدیم به سوریه رفته است.
پدر شهید آسمیه با بیان اینکه عباس از زمان اعزام تا شهادتش کمتر از یک تا ۲ هفته در سوریه حضور داشت، گفت: پیش از اعزام دوره های آموزشی را می گذراند که ما نمی دانستیم برای اعزام به سوریه این دوره ها را می گذراند و می گفت این دوره ها را باید پیش از این می گذراندم که نگذرانده بودم.
وی با اشاره به اینکه عباس در خصوص آموزش ها و اعزام واقعیت را به ما نگفته بود، افزود: ولی خوشحال هستیم که در این راه به شهادت رسید و به آرزویش رسید.
وی ابراز خوشحالی کرد که پسرش در راه دفاع از حرم به شهادت رسیده و هم خودش و هم والدینش را سربلند کرده است .
به دلم افتاده بود عباس برمی گردد
خانم فریدونی مادر شهید مدافع حرم عباس آسمیه نیز با ابراز خوشحالی از بازگشت پیکر پسرش گفت: پس از شهادت عباس زمانیکه که به سوریه برای پابوس حضرت زینب (س) رفتم از این بانو خواستم که به من صبر و تحمل دهد و هیچوقت نخواستم که پیکرش بازگردد و گفتم خانم جان عباس در جوار شماست و خودش دوست داشته و من راضی هستم ولی صبر می خواهم زیرا در کنار همه این ها من مادر هستم.
وی افزود: من به مسافرت دوری رفته بودم که شب آخری که می خواستم از سفر بازگردم نگران شده بودم که بعد از اینکه تلفنم را چک کردم دیدم یکی از دوستان با من تماس گرفته که گفت برایت کارت زیارت گرفته ام ولی من گفتم که تماس گرفته ای که بگویی عباس برگشته است.
وی اظهار داشت: پیش از اینکه به مسافرت بروم یک نفر پیشنهاد کرد که به پسر دیگرم که در جای دیگری بود سرکشی کنم و دیداری داشته باشم ولی گفتم باید استخاره بگیرم و نکند من به سفر بروم و عباس بیاید، گفتند که عباس بیشتر از ۶ سال هست که نیامده ولی گفتم که به دلم افتاده که عباس می آید.
مادر شهید آسمیه گفت: در این سال ها گاهی به گلزار شهدا و مزاری که به اسم عباس بود می رفتم ولی آنجا احساس تنهایی می کردم و با اینکه می دانستم چیزی در قبر نیست زیاد راضی نبودم و اکنون خیلی خوشحال شدم که عباس به خانه اش برگشت.
وی افزود: عباس بچه خوش اخلاق و با تقوایی بود و نماز و روزه اش را مرتب ادا می کرد و روزی که در فردیس برایش مراسم گرفته بودند تعجب کردیم که این همه جمعیت زیادی آمده بودند در حالیکه عباس گفته بود که من می روم و بعد دوستان من را می بینی.
خانم فریدونی اضافه کرد: همیشه با عکس عباس صحبت می کردم و می گفتم به من نگفتی که رفتی ولی خوب کردی رفتی و به آرزویت رسیدی ولی من چشم به راهت بودم و آن طرف باید برای من تلافی کنی.
وی گفت: یکبار عباس به خوابم آمد گفت «مامان جان نگران نباش من همیشه با شما هستم» و در تمام این سال ها که عباس نبوده وجودش را همیشه حس کرده ام و نگاهش همیشه در زندگی ما بوده است.
شهید عباس آسمیه در سال ۱۳۶۸ به دنیا آمد. بعد از اخذ مدرک دیپلم در بخش هوا و فضای سپاه مشغول خدمت شد.
این شهید که فارغ التحصیل رشته مدیریت بازرگانی دانشگاه آزاد قزوین است در دی ماه سال ۱۳۹۴ داوطلبانه برای حراست از حرم آل الله به سوریه رفت و در روز ۲۱ دی ماه سال ۱۳۹۴ در سن ۲۶ سالگی در حلب شهید شد.
پیکر مطهر شهید عباس آسمیه پس از هفت سال در منطقه خانطومان شهر حلب سوریه تفحص و شناسایی شد.