شعری سپید از شاعر سپیدسرای البرزی با عنوان در را میآفرینم، برای آمدنت را با هممی خوانیم؛
در را نیمه باز می گذارم
پنجره را وابسته
و چشم هایم را بارانی روزهای بی تو بودن
شبیه شعرها چترم را روی سرت می گیرم
و توی هر ایستگاهی به انتظارت
زمان را لای گیسوانم سپید می بندم.
در را نیمه باز میگذارم
برای عشق
وقتی سرزده با آخرین قطار
به شهرمان می رسد
برای نگاه هایی که تاب خورده بود
در آغوشت دورادور
تا باد پنجره را وابسته
توی راهروهای ذهنم محکم بکوبد.
در را
می آفرینم
برای آمدنت
نیمه باز میگذارم
چونپلک هایم
که آخرین بدرقه را وا مانده بود.
در را نیمه باز میگذارم
مادرم هم عادت داشت.
آمنه شکوهی
مردادماه ۱۴۰۳